تیتان

سلام من مهدی هستم خوش امدید .

تیتان

سلام من مهدی هستم خوش امدید .

می نویسم
از هم برای تو می نویسم ،

برای تو و برای قلبی که برای تو می زنه

،دوست دارم برات بنویسم.

دوست دارم که بیشتر بدونی چقدر دوستت دارم

ولی کجاست حروفی برای نوشتن از تو

بگو چگونه درک کنم لحظه های عاشقی رو ؟

من کلماتم را در وجود تو جاگذاشتم بگو چگونه اسمت را بنویسم ؟

وقتی اشک نمی گذارد.

اسمت رو به همراه ستاره می نویسم چون من و به یاد شبهای

تار عشق میندازه

بگو چگونه بعد از این تحمل کنم لحظات تنهایی را؟

با نوشتن لحظات تنهایی گریه ام می گیره چه برسه به ........؟

با تو بودن برام...
هیچ میدونی با تو بودن برام قشنگترین آسایشه؟

با تو بو دن برام خود آرامشه

میدونم که میدونی دوریت برام مثل مصیبته

اینو هم خوب میدونی که گاهی دلم بد جور می گیره

هوای با تو بودن میکنه

شبا که فقط اشک می ریزم راستش و بخوای همش خدا خدا میکنم که

وقت این نرسه که من و تو از هم جدا بشیم...

اینو میدونی عزیز من ، که دل من دیگه طاقت دوریت و نداره ؟

اینو میدونی عزیزمن خدا عاشقا رو دوست داره

پس بیا با هم دعا کنیم از ته دلمون خدا رو صدا کنیم

که تا آخر ش بمونیم مال هم

ما رو خدا نکنه از هم جدا

همیشه باشیم تو صف عاشقا

مرا بخوان
مرا انسان بخوان

شاید که روزی بعد

برایت قصه ی عشقی بخوانم

تو را در فکر خود جایی دهم من

برایت با زبان شعری بگویم

مرا انسان بخوان

تا جان خود را

برای با تو بودن

همان قربانی دیرین بسازم

تو انسان بودن من را

برای خود نمی خواهی

تو می خواهی مرا

قربانی بازی بی معنای خود سازی

تمام گرمی روح مرا گیری و

از آن در دل سردت کنی آتش

مرا انسان نبودن راه تاریک است

تو از من راه تاریکی گرفتی

به من از شعله ی گرم نگاهت نور دادی

ولی این شعله بر جانم گرفتست

من را آتش زدست این نور سوزان

مرا انسان بخوان شاید که روزی بعد

چنین شعری از این ذهنم ببارد

و معنای خوش انسان شدن را

برایت من بگویم باز